نقش کلیدی شبکههای اجتماعی در تسهیل هجمههای فرهنگی
پیدایش شبکههای اجتماعی باعث شده مرزهای فرهنگی نفوذپذیر و بهویژه فرهنگ کشورهای در حال توسعه با هجوم سیلآسای فرهنگ غربی روبهرو شوند؛ قاعدتا در این مسیر، نظام ارزشی و رفتاری این جوامع دگرگون میشود و اگر آسیبشناسی و پیشگیری انجام نگیرد ... .

گیلان خبر: تهاجم فرهنگی به مفهوم نفی هویت فرهنگی و ملی کشورها، برای برقرار کردن سلطه فکری و فرهنگی از طریق تغییر باورها، رفتارها، روشها و آداب و رسوم زندگی فردی و اجتماعی آن ملت، منطبق با الگوهای فرهنگ مهاجم است.
تهاجم فرهنگی بیشتر در مواردی استعمال میشود که مربوط به جنبه معنوی یک جامعه است؛ آنچه از یک فرهنگ مورد هجوم قرار میگیرد عبارت است از: ارزشها و باورها.
مقابله با تهاجم فرهنگی به دو دسته آفندی و پدافندی تقسیم میشود؛ یکی از راهکارهای آفندی شناسایی نقاط ضعف فرهنگی مهاجم و استفاده از آنها برای مقابله و دفع تهاجم است؛ در روند بررسی این مفاهیم نباید به اشتباه دچار شویم برای نمونه، در تبیین مفهوم تبادل فرهنگی باید گفت فرایندی متقابل و طبیعی است و با رضایت دوطرف صورت میگیرد اما تهاجم فرهنگی، یکطرفه، غیرداوطلبانه و سلطهگرانه است و اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی دارد.
معرفی و انتقال و جایگزینی ارزشها در تهاجم فرهنگی به طور طبیعی تحمیلی است؛ در واقع در تبادل فرهنگی، هدف به روز کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است ولی در «تهاجم فرهنگی» هدف ریشهکن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است؛ این نکته نیز قابل توجه است که فرهنگپذیری با تعامل فرهنگی، زمانی میسر است که هرگونه نابرابری اجتماعی یا سیاسی بین دو فرهنگ وجود نداشته و هیچ کدام برتری مادی یا معنوی نسبت به دیگری نداشته باشند.
در عین حال باید اذعان داشت که تهاجم فرهنگی یک تهاجم خزنده است و ماهیتی ارتجاعی دارد که آن را به تناسب شرایط جوامع مختلف منعطف میسازد و میتواند حرکت خود را در همین جهت تطبیق و ادامه دهد؛ این عوامل، اهمیت پدیده تهاجم فرهنگی و ضرورت تدوین و اتخاذ راهبردهایی در جهت کاربست دفاعی و پدافندی را به خوبی مشخص میکند بنابراین برای تشخیص و تفکیک تهاجم فرهنگی یا تعامل فرهنگی باید هدف از راهبرد، تاکتیک و روش های به کارگرفته شده را مدنظر قرار داد.
باید توجه کرد که جامعه ما در برابر آسیبهای اجتماعی بهویژه اشکال نوین آن با مشکلات و مخاطراتی روبهروست؛ گستردگی ارتباطات در زمینه شبکههای اجتماعی نیز بر پیچیدگی شرایط افزوده است و افراد را در مواجهه با فضایی جدید و تعاریفی متفاوت قرار داده است که بعضا در آن بستر فرهنگی، سیال فرض میشود.
به بیان دیگر پیدایش شبکههای اجتماعی باعث شده مرزهای فرهنگی نفوذپذیر و به ویژه فرهنگ کشورهای در حال توسعه با هجوم سیلآسای فرهنگ غربی روبهرو شوند؛ قاعدتا در این مسیر، نظام ارزشی و رفتاری این جوامع دگرگون میشود و اگر آسیبشناسی و پیشگیری انجام نگیرد، چالشهایی جدی در زمینههای اجتماعی شکل میگیرد.
متاسفانه عملکرد نهادهای فرهنگی در مقابله با تهاجم فرهنگی و نهادینه کردن ارزشهای انقلابی مطلوب ارزیابی نمیشود و عمدتا برداشت این است که این اصلاحات باید در فضای دانشگاهی انجام پذیرد اما بسترهای متفاوتی در جامعه ما امروز در مواجهه جدی با هجمههای فرهنگی قرار دارند که بدون شک یکی از مهمترین آنها بستر خانواده است.
نمیتوان برای مقابله با این شرایط، به نقش و جایگاه رسانهها و به ویژه رسانه ملی توجه نکرد؛ هنوز زبان و بیان رسانهها در این هیاهو و قیل و قال شبکههای اجتماعی خارجی، گویاست.
اصلاح دیگری که ما را در مواجهه با این پدیدههای نوین، ایمن میسازد، باید در نگرش مسئولان مربوطه به ویژه متولیان فرهنگی رخ دهد؛ مسئولان باید تا سر حد امکان سادهزیستی را سرلوحه زندگی خویش قرار دهند و الگوی همان سبک زندگی باشند که ترویج میکنند؛ نکته حائز اهمیت دیگر آن است که متاسفانه در شرایط فعلی کسانی مسئولیت فرهنگی را برعهده دارند که در تعاریف بنیادین نیز با مشکل روبهرو هستند.
بنابراین یکی از مهمترین راههای مبارزه، شناخت دقیق عملکرد و شیوههای نفوذی تهاجم فرهنگی است زیرا بدون درک دقیق این رویکردها، خنثی کردن آنها امکانپذیر نخواهد بود؛ علاوه بر این هر فردی موظف است به فرهنگ کشور خود احترام بگذارد و برای استحکامبخشی به آن تلاش کند زیرا اگر فرهنگ مردم یک کشور ضعیف شود، بنیانهای اساسی و محوری آن کشور خیلی زود شکست میخورد و نابود میشود.
لازمه تقویت کردن فرهنگ این است که افراد یک کشور با مفاهیم و ریشههای آن که شکلدهنده هویت آنهاست، آشنا شوند و نقاط ضعف و قوت فرهنگ خود را بشناسند؛ این کار بر عهده دولت و سازمانهای متولی است که افراد جامعه را با نگاهی ترویجی، به فرهنگ بومی و ملیشان آشنا و مانوس سازند.
فرهنگ به منزله ریشه است و تا زمانی که جامعه ریشههایش را باور نکند، سخن گفتن و ترویج مفاهیم فرهنگی راه به جایی نمیبرد و هر قدر هم که در دیگر زمینهها برنامهریزی و سرمایهگذاری داشته باشیم، باز به خلایی جدی دچاریم. جامعه امروز ما، بیش از هر زمان دیگر به بازشناسی هویت خود نیازمند است و این رویکرد و گفتمان باید با محوریت نسل جوان انجام پذیرد.
نویسنده : دکتر امیر محمود حریرچی؛ جامعهشناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی
منبع:تسنیم